بازگشت به مسیر نویسندگی

بعد از مدتی طولانی دور بودن از نوشتن، گرفتار شدن در فضای کاری پر از استرس و دغدغه های فکری، با خودم گفتم جایی که در آن ایستاده ام اول راه است و مقصد نیست. تازه اصلا هدف این نبود که اینجا بایستم. حالا که چند کار مختلف برای خودم تراشیده ام میتوانم با یک دست این هندوانه ها را بردارم؟ یا مثل کارهای قبلی وسط راه می اندازمشان زمین؟ اصلا تلاش کردن برای این آرزوهای بلندپروازانه خودخواهی و آب در هاون کوبیدن نیست؟ من یک قصه گوی ساده بیشتر نیستم. اصلا مرا چه به این حرف ها!

امشب این بخش از کتاب شاهراه تاثیرگذاری را خواندم. گاهی دانستن حقیقت کافی نیست. تکرار کن و تکرارش کن تا در این روزهای سخت از یادت نرود:

«…میتوان گفت که اولین فعالیت های ما در هر حوزه ای حتی پس از سال ها تراشیدن مداد و تیز کردن تبر، خام دستانه به نظر خواهد رسید

«فاصله ی بین کارکردن در خلوت شخصی با ارائه کردن اثری به صورت عمومی به اندازه ی فاصله ی هسته ی زمین تا هفتمین طبقه ی آسمان است…»

«…هیچ کس ننشسته تا بابت تک تک کارهای ضعیفمان چوب خط بکشد. اصولا تا وقتی به سطحی از استاندارد نرسیده ایم، کسی برایمان تره هم خورد نمیکند. البته بعدا هم تضمینی بر خرد کردن تره نیست. اما توصیه میشود که یک سال بخور نون و تره تا بعد کسی یا کسانی احتمالا با نون و کره سراغمان را بگیرند.»

یک جورهایی بهم فهماند که خودت را با افکار کمال طلبانه و تلاش برای بی نقصی افراطی، شکنجه نکن دختر جان!

کتاب را میتوانید از این سایت (madresenevisandegi.com) تهیه کنید.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی