من نویسنده ام اما…

من نویسنده ام اما…

من نویسنده ام اما عادت ندارم از غصه هایم قصه بسازم و با چاشنی اضافی برای این و آن تعریفش بکنم.

من نویسنده ام اما نمیتوانم از زخم های آدم های دیگر قصه بنویسم و تعریف کنم.

من نویسنده ام اما ضعف های دیگران را قصه نمیکنم.

من نویسنده ام اما درباره ی چیزی که عمیقا باورش ندارم نمینویسم.

من نویسنده ام اما هنرم را سفارشی نمیکنم.

من نویسنده ام اما فکرم را در بازار نان به نرخ روز فروشها حراج نمیکنم.

من نویسنده ام اما بیکار نیستم.

من نویسنده ام اما نوشتن وقت تلف کردن نیست.

من نویسنده ام اما قهوه و سیگار دوست ندارم.

من نویسنده ام نیازی به شهرت ندارم.

من نویسنده ام و به نوشتن زنده ام.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی