از کتاب ساحره ی پورتوبلو

آتنا… شیرین… ایاصوفیا؟ او قدیسه ای بود در لباس سپید الهی یا ساحره ای به دنبال سیراب کردن روح تشنه اش با لذت های نامحدود؟ آتنا شاید ما باشیم… همان کسی که به دنبال سفر معنوی خود برای پر کردن حفره های درون قلبش باشد.

خط به خط این کتاب پر از جملاتی عمیق است. انتشار تکه هایی از آن در حین خواندنش، ضروری است. از نان شب واجب تر! چرا؟… از آنجیی که این کتاب پائولو کوئیلو به اندازه کیمیاگرش معروف نیست اما در حقیقت چیزی از یک شاهکار ادبی کم ندارد.

وقتی همه در آینده زندگی میکنند، تو در لحظه ی اکنون زندگی کن.

-: پس به چه دلیل گله مندی؟ +: به این دلیل که هیچ کس مرا نمیفهمد.

همه ی ما از یک آبشخور سیراب میشویم. این آبشخور روح عالم نامیده میشود. با وجودی که همه ی ما سعی میکنیم افرادی متفاوت باشیم، باز بخشی از حافظه ی وجودی مان مشترک باقی میماند. همه ی ما در طلب زیبایی، رقص، معنویت و موسیقی هستیم…

«… چگونه عشق ورزیدن را یاد گرفتی؟ تو عشق را یاد نگرفته ای، بلکه به عشق ایمان داشته ای. تو ایمان داشته ای، به همین دلیل عشق ورزیده ای.»

« یاد گرفتن یعنی چه؟ جمع کردن اطلاعات یا استحاله بخشیدن زندگی ات؟»

« سعی نکن هیچ کس را درباره ی هیچ چیز متقاعد کنی»

« ایمان میل نیست. ایمان اراده است. امیال، آن چیزهایی هستند که باید ارضا شوند، در حالی که اراده یک نیرو است. اراده، فضای پیرامون ما را دگرگون میکند.»

« میگویند عشق همان خوشبختی است. اما عشق با خود خوشبختی نمی آورد و هرگز نیاورده است. برعکس عشق خونی و وحشی است. عرصه ی شب های بیخوابی و چه کنم چه کنم ها. عشق راستین، آمیزه ای از شور و جنون است. »

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی